نیما یوشیج

شانزدهم دی ماه، روز خاموشی نیما یوشیج

گذر زمان نشان می دهد که نیما یوشیج شاعر مظلومی ست که پس از رودکی، بنام پدر شعر نو مشهور شد و چشم تمام شاعران معاصر را از چشمه ی زلال نگاهش چشاند و هنوز مورد توجه شایسته قرار نگرفته است.  در زمانه ی پرهیاهویی قرار داریم که همچنان سرها به سوی جیغ های بلند رنگی می چرخد و به قول حضرت حافظ، هنوز ایام به درک خریدن هنر و این جمله ی نیما نرسیده است که: « انسان اول باید مرد باشد و انسان باشد و پس از آن هنر. هنر نموداری از آدمیّت باید باشد. وقتی که آدمیّت نبود، تف به هنر».

متاسفانه آثار، نشانه ها و آنچه را که این مردِ یوشیِ مازندرانی را قلّه نشین شعر نوین ایران و شاعری جهانی کرده است، در معرض خطر بوده و باید در برابر تخریب و دستکاریِ نمایانی که با نادانی در حال انجام است، ایستاد.

باتوجه به انتشار بخش فراوانی از آثار نیما پس از خاموشی شاعر، در سالهای اخیر دستکاری های غیرمسئولانه و فاحشی توسط فرزند نیما و انتشارات رشدیه منتشر شده که در مقایسه با آثار قبلی، نشان از ناتوانی در خوانش، تغییر کلمات و سوداگری بوده و در بسیاری از موارد شعر شاعر را غلط، خارج از اوزان عروضی و حتی غلط نویسی املایی نشان می دهد که ستمی بزرگ به نیما یوشیج و شعر ایران خواهد بود.

خانه ی اجدادی نیما یوشیج در یوش که به عنوان مقبره و موزه در اختیار وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بوده و به حرمت نیما، روستای یوش به عنوان روستای نمونه ی گردشگری از بنیاد مسکن به میراث فرهنگی انتقال یافته، همچنان نیازمند مرمت، حفظ بافت روستایی و توجه به کلیت روستا می باشد. براساس بررسی تمامی اسناد و نوشته های منتشرشده تاکنون مدرکی از نیما با عنوان و امضای «علی اسفندیاری» مشاهده نشده و کسانی از خاندان اسفندیاری برخلاف نگاه نیما، سعی در انتساب او به قبیله داشته و این خطا در بسیاری از کتاب ها نوشته شده و عنوان نیما را نامی مستعار ثبت کرده اند که خطایی بزرگ است.

شایسته است تا این نام جعلی از نوشته ها و سنگ مزار نیما حذف شود و زمان واقعی خاموشی شاعر که براساس اسناد معتبر و متقن، روز شانزدهم دی ماه می باشد، ثبت شود. متاسفانه آقای مهندس مهدی ایزدی، مدیر خانه موزه ی یوش که در سالهای اخیر معاونت میراث فرهنگی استان مازندران را برعهده داشته، فرصت لازم را جهت توجه به خانه ی نیما نداشته و امیدواریم با فرصتی که پس از پایان مسئولیت اداری ایجاد شده است، اقدامی جدی در رفع مشکلات بافت روستایی، تعویض سنگ مزار و ایجاد بنای یادمانی و تجهیز موزه انجام دهند.

خانه ی نیما در دزاشیب تهران که با فراز و فرودهای فراوان بالاخره توسط شهرداری تهران خریداری و عملیات مرمت و بازسازی آن توسط سازمان زیباسازی در سال قبل به پایان رسیده است، همچنان در انتظار تجهیز و تبدیل شدن موزه ای ارزشمند می باشد و با آخرین وعده های اعلام شده، قرار هست تا پایان همین سال تجهیز شود و محور فرهنگی شعر و ادبیات معاصر ایران در همجواری با خانه موزه ی جلال آل احمد و سیمین دانشور به نتیجه برسد.

نیما در آخرین یادداشت های خود نوشته است: «در خصوصِ ادبیات، همینقدر کافی است که بدانی، ادبیات رشته ای است که زندگانیِ ما و دیگران را تجسّم می دهد، کِیف و لذت های پنهانیِ زندگی را زیادتر می دارد. مردمانی که در این رشته زبردست شده اند، مشهور یا غیرمشهور، با چشمهای بازتر بسر می برند. حال آنکه دیگران اکثراً، مثل این است که به کابوس دچار شده اند و زندگانی را عالم بی خبری و بی یاد و حواسی تحویل می گیرند. به بدبختی های دیگران توجه ندارند. بسیاری از چیزها را نمی بینند و از آن لذت نمی برند و ندیده و لذت نبرده، دنیا را می گذرانند و می گذرند. چیزی را که خیلی در پِی اَش هستند، همان زندگیِ معمولی است. زندگی کردن برای خودشان همانطور که پرنده ها. جز اینکه این قبیل آدم های خودخواه، غالباً با زندگی، خودشان را هم به رُخِ مردم می کِشَند و لذت می برند از اینکه مردم بدانند آنها خوراک و پوشاک و تجمّلاتِ بسیار خوب دارند. برای این کار، چه بسا که دست به کارهای ناشایسته می زنند. به طوری که از زندگیِ خودشان هم، بَس که در تلاش هستند، کمتر بهره می شوند و پرنده ها و چرنده ها اینطور نیستند. ... سربلندی مالِ آنهایی است که بعد از رفتنِ خودشان از این خانه ی عاریتی، صاحبخانه را دستِ خالی نگذاشته اند. به کشف و اختراعی دست زده اند. موفق به انجامِ کارِ نمایانی شده اند. برای این کار، گذشت ها لازم است و حرف ها در بین است».

یاد و راهش گرامی باد.

 

دی ماه 1401

 


مطالب مرتبط