منّتِ دونان
اسد 1300
زدن با مژّه بر مویی گره ها به ناخن آهنِ تفته بریدن
ز روحِ فاسدِ پیرانِ نادان حجاب جهلِ ظلمانی دریدن
به گوشِ کر شده، مدهوش گشته صدای پای صوری را شنیدن
به چشم کورْ از راهی بسی دور به خوبی پشّه ی پرّنده دیدن
به جسم خود، بدون پا و بی پر به جوفِ صخره یِ سختی پریدن
گرفتن شَرزهْ شیری را در آغوش میان آتشِ سوزان خزیدن
کشیدن قلّه ی الوند بر پشت پس آنگه روی خار و خس دویدن
مرا آسان تر و خوش تر بود زان که بارِ منّتِ دونان کشیدن.
مطالب مرتبط