(شصت و دو سال پس از خاموشی نیما یوشیج)
سیزدهم دی ماه هر سال یادآور خاموشی بزرگمردی ست که با نگاهی نو، شعر دیرسال ایران را حیاتی دوباره بخشید و به پدر شعر نوین ایران مشهور شد و پیروانش از نوشانوش سرچشمه ی زلال تئوری و شعرش، جویبارانی متفکرانه را در گستره ی ادبیات ایران به حرکت درآوردند.
البته بر این باوریم که هنوز ابعاد مختلف هنر نیما یوشیج و رنجی که در این راه متحمل شده را به شایستگی نشناخته ایم و سرنوشت پر پیچ و خم زندگی و آثارش تاکنون، به درستی معرفی نشده است.
هرچند متولیان فرهنگی با خرید و مرمت خانه ی اجدادی اش در روستای یوش مازندران و محل زندگی اش در تهران، گام های ابتدایی را برداشته اند، اما مسیر نیماشناسی با معرفی و نمایش آثار، اسناد، نقدها و تحقیقات انجام شده، فرصتی ست تا بشود دیگر اسنادی که در اختیار اشخاص مرتبط با شاعر و نهادهایی مانند فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی است را به عنوان اسناد ملی، در اختیار همگان قرار داد و بستر تحقیقات بعدی را هموار نمود.
علاوه بر فاصله ی مکانی و مهجور بودن خانه ی اجدادی نیما در یوش و عدم کارکرد فرهنگی، شایسته است که سازمان زیباسازی شهرداری تهران به عنوان متولی خانه ی نیما و موقعیت ارزشمند آن در محور فرهنگی پایتخت، هرچه سریعتر نسبت به تجهیز و تبدیل این مکان به خانه-موزه ی شعر نوین ایران اقدام نموده و غفلت شصت و دو ساله ای که به دلایل مختلف نسبت به شناخت درست و کامل این شاعر جهانی ایجاد شده را، جبران نماید.
از پس این بی هنر گردنده ی بی نور
هست نیما اسم یک پروانه ی مهجور.
یاد و راهش گرامی باد.
مطالب مرتبط