بی تو به سر نمی شود
منبع:ایسنا
کاظم سادات اشکوری -شاعر-گفت:دوره شعر نیمایی به سر نیامده، بلکه عصر شاعران نیمایی به سر آمده است
کاظم سادات اشکوری گفت: شاعران را میتوان به دو گروه تقسیم کرد؛ یک دسته شاعرانی که محضر نیما یوشیج را درک کردند و شاگرد بلافصل او بودند. این شاعران قبل از سال 1315 متولد شدهاند و متاسفانه جز دو یا سه نفر از آنها، همه از دنیا رفتهاند.
وی دسته دیگر شاعران را کسانی ذکر کرد که با نیما حشر و نشر مستقیم نداشتند، اما سالها با شاگردانش دمخور بوده و از تجربههای آنها سود جستهاند که این شاعران در فاصله سالهای 1315تا 1325 متولد شدهاند؛ اینها نامآورند، اما شهرت شاعران گروه اول سبب شده به آنها توجه چندانی نشود.
او وجه اشتراک این دو گروه را آشنایی با ادبیات غنی و پربار ایران و آشنایی با قالبهای شعری گذشته و وزن شعر دانست و افزود:اغلب این شاعران که در سرودن شعر در قالبهای قدیم تبحر داشته به شعر نیمایی روی آوردهاند و شعر نیمایی سرودهاند و آنها که در قید حیاتند، هنوز هم شعر نیمایی میسرایند و در کنار آن، از شعر آزاد هم غافل نیستند.
این شاعر تاکید کرد: تا آدمی پدیدهای را نشناسد، نمیتواند در آن دخل و تصرف کند یا آن را تغییر دهد. نیما ادبیات گذشته را میشناخت و با وزن عروضی آشنا بود و شعر هم در قالب قدیم میسرود و با توجه به شناختی که از شعر گذشته داشت، تغییراتی در آن به وجود آورد و آن را از نظر شکل و محتوا تغییر داد.
او ادامه داد: شاعران نیمایی بعد از نیما نیز با بیان ویژه خود راه او را پی گرفتند. البته در آن زمان هم شاعرانی بودند ناآشنا با وزن که شعر غیرنیمایی میگفتند؛ اما جریان غالب، شعر نیمایی بود. این شاعران در سال 1357 حداقل 30 ساله بودند. بعد از انقلاب، گذشته از شاعران قبل که راه خود را ادامه میدادند، دو گروه دیگر شاعر هم از گرد راه رسیدند.
سادات اشکوری درباره این دو گروه شاعران بعد از انقلاب توضیح داد: یک دسته از این شاعران در قالبهای گذشته بویژه غزل شعر میگفتند و هنوز هم میگویند. از بین این گروه کسانی بودند و هستند که بهاصطلاح به شعر امروز عنایتی دارند؛ عنایت برخی از آنها در حد چارپارهسرایی است که قالبی منسوخشده است و عنایت برخی دیگر که تحت تاثیر دو گروه شاعران نیمایی که اشاره کردم، هستند؛ سرودن شعر نیمایی.
او همچنین گفت: برخی از اینان به نام و نوایی هم رسیدهاند، اما در آثار آنها از ابتکار عمل و بیان ویژه و از این مقولات خبری نیست. تنها در برخی از آثارشان، جرقههایی به چشم میخورد که امیدواریم روزی به شعله تبدیل شود، چرا که جرقه به تنهایی ارزش چندانی ندارد.
اشکوری گروه دوم شاعران بعد از انقلاب را شاعرانی دانست که به قول خودشان «شعرسپید» میگویند و افزود: در میان این گروه برخی دنبالهرو احمد شاملو هستند و برخی دنبالهرو شاعران موج نو - بویژه احمدرضا احمدی - و برخی نیز خود را پستمدن میدانند که به گونهای خاص قلم میزنند و همه مثل هم شعر میگویند. در مجموع میتوان گفت اغلب اینان به جای اینکه مثل شاعران نیمایی به گونهای درونی و عمقی از ادبیات غنی و پربار گذشته ما تاثیر پذیرفته باشند، از ترجمههای گاه درست و گاه شکستهبسته شعر شاعران اروپایی و آمریکایی متاثرند.
وی یادآور شد: اغلب این شاعران چون با ادب گذشته (خواه عروضی و خواه نیمایی) آشنایی ندارند، به این نوع شعر روی آوردهاند و مطمئنم بسیاری از آنها حتا پنج سطر شعر نیمایی با رعایت وزن نمیتوانند بگویند، البته موراد استثنایی نیز وجود دارد که لابد نباید آنها را قاعده به حساب آورد.
سادات اشکوری گفت: اغلب شاعران نیمایی با آگاهی از شعر گذشته و آشنایی با وزن و تبحر در سرودن شعر در قالبهای شعر گذشتگان، شعر نیمایی یا آزاد سرودهاند و هنوز هم میسرایند؛ اما اغلب شاعران سپیدسرا از این موهبت بیبهرهاند و مدعیاند که طرحی درانداختهاند، غافل از آنکه نمیتوان بی آشنایی با گذشته طرحی نو درانداخت، چرا که نو ادامه کهنه است و مدرن ادامه سنت.
وی معتقد است: هنوز در شعر نیمایی میتوان نوآوری کرد و به فضاهای تازه دست یافت، اما مرد میدانش را نمیبینیم یا سراغ ندارم.
این شاعر با اظهار امیدواری به این موضوع که شاید در آینده شاعری از راه برسد و روزنهای دیگر به جهان شعر نیمایی بگشاید، در پایان گفت: شاید از میان این همه شاعر چند نفری راه خود را بیابند و سربلند از میدان به درآیند
مطالب مرتبط