( اسب دواني )
تير 1308
( اسب دواني )
هر سال صمد
اسب دوان، نايب دوم،
خوش جايزه
مي بُرد به چالاكي و خُردي.
امسال چنان
شد كه به ره، اسب فروماند
از بس بَر
و پهلوش به مهميز فشردي.
بر سرشْ
بكوبيد ز بس نائره يِ خشم:
( اي بي
هنر اسبي كه در اين بار فسردي!
پار از چه
چنان خوب دويدي، نه چو امسال،
وامسال چه
ها بيشتر از پار نخوردي؟ )
اسبش نگهي
كرد، نگاهي كه بدو گفت:
من خوب
دويدم، تو چرا جايزه بُردي؟
باشد كه تو را نيز چو آن اسب دَوانند
اي كمتر از
اسبي كه در اين رنج فِسُردي!
تير 1308
مطالب مرتبط