نیما یوشیج

13 دی ماه چهل و نهمین سال خاموشی نیمای نام آور است. مردی که در شب سکوت روزگار خود، بی هیاهو بالید و صبح بیداری را آواز داد.

مردی که در شب سکوت روزگار خود، بی هیاهو بالید و صبح بیداری را آواز داد. نیما می نویسد:

امشب فكر مي كردم با اين گذران كثيف كه من داشته ام، بزرگي كه فقير و ذليل مي شود، حقيقتاً جاي تحسّر است. فكر مي كردم براي دكتر حسين مفتاح چيزي بنويسم كه وصيت نامه ي من باشد، به اين نحو كه بعد از من هيچكس حق دست زدن به آثار مرا ندارد بجز دكتر محمد معين. اگر چه او مخالف ذوق من باشد.

دكتر محمد معين حق دارد در آثار من كنجكاوي كند. ضمناً دكتر ابوالقاسم جنتي عطائي و آل احمد با او باشند، به شرطي كه هر دو با هم باشند.

ولي هيچ كس از كساني كه به پيروي از من شعر صادر فرموده اند، در كار نباشند. دكتر محمد معين مَثَل صحيحِ علم و دانش است. كاغذ پاره هاي مرا باز كنيد. دكتر محمد معين كه هنوز او را نديده ام، مثل كسي است كه او را ديده ام. اگر شرعاً مي توانم قيّم براي ولد خود داشته باشم، دكتر محمد معين قيّم است ولو اينكه او شعر مرا دوست نداشته باشد. اما ما در زماني هستيم كه ممكن است همه ي اين اشخاص نامبرده از هم بدشان بيايد و چقدر بيچاره است انسان! ... 

مطالب مرتبط