نیما یوشیج

نیما هنوز جوان است

اگر نیما را با صادق هدایت بسنجیم، نیما چون هدایت یک روشنگر حرفه ای نیست که با همه کس و همه چیز عصر خود سر و کار داشته باشد و نافذ خردورز معترض عصر خود باشد. نیما عزلت گزیده ای است که نگاهی ژرف پیما بر هستی انسانی دارد.

نظاره آدم ها و اشیا و روابط عینی به ادراک نوین مفاهیم اجتماعی رسیده است و شعری آمیخته از نگاه بیرونی و انقلاب ذهنی پدید آورده است. او با فاصله گرفتن از درون گرایی سنتی شعر ایران، نوعی عینی گرایی را با توجه به شرایط پیرامونی بنیاد می نهد. با اینکه از اجتماعی و سیاسی عصر خود فارغ نیست و دل فولادش از این خانه مهمان کش روزش تاریک ،خونین است. اما نگاه روشنگرایانه اش بر هستی معاصر از لایه های داخلی بر می گذرد، بنابراین مبلغ سیاسی ایدئولوژی های رایج نمی ماند بلکه هر واقعه را که از بعد تاریخش جلوه ای از اراده انسان برای برون شد از مهلکه های این جغرافیا و تاریخ پر از وهن و غدرش می یابد. این جا مشابهتی فکری با هدایت دارد. اما داستان اقتضای جزیی نگری دارد و هنوز روایت نیما توصیف ارتباطات کلان و بینش فردیت جمع گرا است. از مشاهده وقایع اکنون عزم آن دارد که تاریخی از آن بسازد. 
نیما یک طبیعت نگر باقی ماند و در شهر هم دلش با اقلیم ازلی روستا می طپد، اقلیم ازلی روستا به این معنا که روستا با آیین و احساسات هنوز نیالوده و دست های نیالوده ارتباط بیشتری دارد. شهر با پادگان ها و بازار و بانک و کارخانه شرایطی نوظهوری دارد که زندگی انسان ها در آن شتابزده و مهار گسیخته تابع تار و پودی است نه متافیزیک بلکه تابع سلطه خرد کننده یک ترکیب قاهر (انسان و ماشین و سرمایه ایدئولوژی) است و حذف انسان های بی پناه ساده، حاصلش از دست رفتگی فرد در شبکه روابط اجتماعی می تواند باشد. 
هدایت با این فضا روبروست و نیما سعی می کند با افکار آن فضا وارد جزییات نشود. تنها واکنش او را در برابر این فضا داریم این روش به ذات شعر وفادارتر است. نیما خود در عصر ما جوان است جوان تر از ما فرزانه تر، عاطفی تر از ما این را شعرش می گوید. شعری که جدا از سیاست زدگی به عمق تفکر اجتماعی پایبند است، انسان گرایی طبیعی او چنین اقتضایی دارد. در این تفکر انسان طبیعی درگیر مسایل تجربی زیست خود است اما هنوز انسان دیگر و انسان ها و عصرهای دیگر را نیز باور دارد و بدان می اندیشد. این نوع نگرش فلسفی او را از مد روز بودن، نو شدن، پوچ انگاری یا غلو در باورها و اندیشه ها دور نگه داشته است. 
نیما در وضعیتی است که شاعر امروز می تواند دایم به تجربه های هنری و اندیشه های فرهنگی او رجوع کند. پیشنهادهای او را برای نوذهنی و نواندیشی بسنجد. او معیار است برای درک درست نوآوری و سنت گرای در شعر بومی ما و می توان نه چون او اما با راه و رسم او نگاه واقع گرا و ژرف کاوی به زمانه خود و انسان معاصر داشت. 

مطالب مرتبط